دوست داشتنت زیباترین حس دنیاست به بوئیدن پرتقال میماند به عطر نرگس و رایحهی یاس وقتی عاشقت شدم نمیدانستم تکهای از بهشت در دوست داشتن تو، توصیف میشود تڪرار می ڪنم تو را در تمام شعرهایم تو می روی از درون هر چه که احساس مرا در انعکاس نفسهایت تڪرار می کند تو دوستت دارم های مرا به انزوا می کشانی در لابلای سکوتی سرد من عهد بسته ام که تمام فصول تو رابسرایم در عاشقانه ترین فصل در عاشقانه های مڪرر و در دیوان عشـــــق بہ ستــاره ها بنگر ڪہ چطور دیوانہ وار عشق بازے میڪنند بہ آسـمان بنگـر ڪہ چطـور در سیــاهے خود مست میشـود بہ اقیــانوس بنگــر ڪہ چطور تن شرجیش دل امواج را آب میڪند تو نیـز هم رنــگ جمـاعت شــو مست شو دیوانہ شو و رد پاےعشــق را بر لبـم بوســہ بزن در من بچرخ در من برقص گونه هایم از تو گلگون است و لبخندم از تــو شرمم از گرماے توست و چشمانم از تو خمار ببین من و تو فقط چند دقیقه در یکجا اتاق نفس ڪشیده ایم و من این چنین مستم لبهای ما احساس عمیق عشق را نابلدند بیا تا مصاحبتی عاشقانه چشمهایمان را به هم تعارف کنیم قسم به جانِ عزیزت که در شبِ عُسرت غمِ بزرگِ مرا غمگسار خواهد کشت تو در کنارِ منی نه تو در خیالِ منی مرا که مستِ تواَم این خمار خواهد کشت
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|